شاهد شب زنده داریها سلام


جوانی از جنس باران

هر چی دلت بخواد

 

 

 

شاهد شب زنده داریها سلام

التیام زخمهای بی قرار باز هم سلام

آمده ام باز دادو غالی سر کنم

شایدم از بهر آرامش کمی زاری کنم

بوی بارون بوی آتیش بوی نون ،وقت غروب آسمون

بوی اشک بوی جدایی بوی پاییز ،تو نگاه آسمون

شب شدو دلم بهونه میگیره

واسه اون که نمیاد ببین چه آروم میگیره

گونه هام خیس شدن بس که تورو ناله زدم

واسه ی یه لحظه بودن به کنارت سینمو چاک زدم

خوندن ترانه هم دردی رو درمون نمیشه

جون واسه دادن اما ،بی جون هم نمیشه

شبو روزم شده تو ،عمرو وجودم شده تو

انگاری درد همه مردم شهرم شده تو

به خودم میام میبینم که موهام سپید شدن

همه رفتن ،همه مثل تو برام یاد شدن

باید از نو بنویسم ،قصه ی رفته به جایی نرسید

قلمم شکسته اما ،بار کج شده به منزل نرسید

ما که عمریه با حسرت دلمون یار شده

حسرتو سوختنو ساختن واسه ما بسته دیگه

یه روزی پرده واسه چشم همه کنار میره

یکی محبوب تو اون یکی تو حسرت می سوزه

لحظه ی شکستن دل ،پیشکش صبر عجیبت

همه دلخوشیم به اینه ،که سرم بره به راهت

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 14 مرداد 1391برچسب:,ساعت 18:34 توسط باران| |


Power By: LoxBlog.Com